گفتم: از اتوبان می رود؟ سری به معنای بلی تکان داد. سوار اتوبوس شدم، خلاف تصورم، خلوت و جا برای نشستن هم بود. روبرویم نشسته بود میانسال و جعبه شیرینی در دست. به محض نشستن بازش کرد معلوم بود تازه است گفتم اگر تعارف کند حتما برمیدارم، از خودم خنده ام گرفت چقدر شکمو یک روز روزه گرفته ایما.
گفتم حالا چه اصراری دارد که باز کند؟ میرود خانه میخورد دیگر. و... باز کرد به همه اتوبوس تعارف کرد هم خانمها هم آقایان هم آقای راننده. در لحظه همه اتوبوس با هم صلواتی و فاتحه ای و آمرزش برای همه اموات که دستشان کوتاه شده بود. شادی مردمی که سر ظهر شیرینی ای تازه می خوردند و چه آرام شدند و باب حرف باز شد از تشکر و یادآوری اموات خودشان !!
وقتی نشست آنکه کنارش نشسته بود گفت : چه کار خوبی!! اینجوری خیرات کردن خیلی بهتر از در بهشت زهرا خیرات کردن است. بنده خدا نگاهی کرد و گفت:
برای پدرم خیرات کردم، دیگر حرفی نزد و ... گریست.
السَّلامُ عَلَى أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ
یَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ
مِنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ
اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ.
.: Weblog Themes By Pichak :.